خاطرات دخترک من

دفتر خاطرات و مخاطرات نفیسه نوروزی

خاطرات دخترک من

دفتر خاطرات و مخاطرات نفیسه نوروزی

درباره بلاگ
خاطرات دخترک من

نفیسه نوروزی هستم و هفت سالمه، این بلاگ را پدرم در بیست و دوم بهمن ماه هزار و سیصد و هشتاد و نه برایم ساخت تا من خاطرات و دیگر حرف هایم را در اینجا بنویسم.

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جنگل» ثبت شده است

۰۳ تیر ۹۰ ، ۱۴:۵۲

جنگل

یه روز من و بابا جونرفته بودیم به جنگلاونجا دید یم یه خرگوشبا خرسی چاق و تنبل از لای شاخ و برگادیده نمی شد آفتاب   صدای قل قل اومددیدیم یه چشمه ی آبکنار چشمه بودندخرگوش و خرس تنبلهر دو تا گفتند به منخوش اومدی به جنگل
نفیسه نوروزی