خاطرات دخترک من

دفتر خاطرات و مخاطرات نفیسه نوروزی

خاطرات دخترک من

دفتر خاطرات و مخاطرات نفیسه نوروزی

درباره بلاگ
خاطرات دخترک من

نفیسه نوروزی هستم و هفت سالمه، این بلاگ را پدرم در بیست و دوم بهمن ماه هزار و سیصد و هشتاد و نه برایم ساخت تا من خاطرات و دیگر حرف هایم را در اینجا بنویسم.

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

۵ مطلب در اسفند ۱۳۸۹ ثبت شده است

۲۷ اسفند ۸۹ ، ۱۲:۱۵

لطیفه

آقایی به مغازه ی شیرینی فروشی رفت یک کیلو شیرینی خورد، پولش را نداد و گفت: "عیدتان مبارک!... شما هم تشریف بیاورید."
نفیسه نوروزی
۲۷ اسفند ۸۹ ، ۱۱:۴۵

ساز بود

رفتم بالا، ساز بود صدای آوازبود دیدم آقا قناری با شعرهای بهاری رفته به خواستگاری عروس کی بود؟ یه بلبل! قشنگ تر از دسته گل اومدم پایین، شادی بود به به، چه دامادی بود! عروس دلش شاد شد پر زد و آزاد شد شعر: ناصر کشاورز
نفیسه نوروزی
۱۳ اسفند ۸۹ ، ۱۷:۵۴

دسته گل

این د ست های منه بابام برام این دسته گل ساده و قشنگ رو درست کرد بعدش هم این عکس زیبا رو ازم گرفت
نفیسه نوروزی
۱۳ اسفند ۸۹ ، ۱۷:۴۴

عید نوروز سال قبل

سال قبل عید نوروز رفتیم روستای پررود و با مهسا دختر عمه و بهاره دختر عمه رفتیم باغ این عکسو بابام گرفت؛ بابام خیلی از من عکس می گیره.
نفیسه نوروزی
۱۳ اسفند ۸۹ ، ۱۶:۵۳

جک

اولی: چه طور می شود دندان مورچه را شمرد؟ دومی: اول مورچه را قلقلک می دهیم؛ وقتی خنده اش گرفت دندان هایش را می شماریم.
نفیسه نوروزی