۲۲ اسفند ۹۰ ، ۱۳:۱۳
لطیفه ... لطفاً اخم نکنید
سفر بابک: « سفر شمال، خیلی خوش گذشت. پدر و مادرم هم خیلی از من راضی بودند.»کیوان: « مگر تو چکار کردی که این قدر خوش گذشت؟ »بابک: « هیچی ... من پیش مادر بزرگ موندم! »ریاضیمعلّم: « مامان ده تا کلوچه می پزد. بعد یازده تا کلوچه ی دیگر می پزد. حالا چند تا کلوچه داریم؟ »نفیسه: « هیچی! ... چون مامان همیشه کلوچه ها را قایم می کند! »