خاطرات دخترک من

دفتر خاطرات و مخاطرات نفیسه نوروزی

خاطرات دخترک من

دفتر خاطرات و مخاطرات نفیسه نوروزی

درباره بلاگ
خاطرات دخترک من

نفیسه نوروزی هستم و هفت سالمه، این بلاگ را پدرم در بیست و دوم بهمن ماه هزار و سیصد و هشتاد و نه برایم ساخت تا من خاطرات و دیگر حرف هایم را در اینجا بنویسم.

طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
۱۵ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۹:۴۷

ماجرای دندان لق من

به نام خدا چند روز بود که دندان من لق شده بود من می ترسیدم دندان را بکنم به دیگران هم اجازه نمی دادم که بکند تا اینکه دندان زیری درآمد؛ اون روز پدربزگ من هم خانه ی ما بود به من گفت دندان که لق شد باید کند، چون حالا هفت سالت شده و کلاس اول هستی. خلاصه دندانم را کندم و همراهم داشتم تا اینکه گم شد من گریه می کردم و می گفتم که من دندانم را می خواهم به بابام می گفتم که : بابا دندانم را ندیدی از اینکه دندانم را گم کرده بودم ناراحت بودم. حالا که این خاطره را می نویسم یک هفته از آن می گذرد و دندان من هم درآمده و من توی آینه نگاه می کنم یه ریزه معلومه.      یادگاری هم بنویسید
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۰۲/۱۵
نفیسه نوروزی